صبح رنگیرنگیات بخیر – امروزنامه ۲۱ تیر
سلاااام. صبحتون بخیر!
به نظرتون از کجا شروع کردیم به مقایسه کردن خودمون با بقیه؟ از مدرسه؟ رتبه کنکور؟ محل کار؟ یا مثلا از اون موقعی که شبکههای اجتماعی بخشی از زندگیمون شدن؟ به نظرتون خوبه که الان از جزئیات زندگی روزمره بغلدستی کلاس اولمون هم خبر داریم؟ اینکه ارتباطمون با دوستان قدیمی و بعضا دورتر حفظ میشه خوبه! ولی ممکنه یک وقتهایی درگیر مقایسه هم بشیم. مثلا در حالی که اول صبح بیدار شدیم بریم سرکار (مودمون هم خوبه و شغلمون رو هم دوست داریم)، اینستاگرام رو باز میکنیم و استوری دوستمون رو میبینیم که همین الان داره میره مسافرت. بعد دیگه ممکنه تا آخر روز خودمون رو با دوستمون مقایسه کنیم و آخر شب ببینیم یک روز از زندگیمون رو از دست دادیم.
بیاین حواسمون به این موضوع و آسیبی که بهمون میزنه باشه و ببینیم ریشه این مقایسه کردن خودمون با بقیه کجاست.
روز خوبی داشته باشییییین!
دلم براتون تنگ شده بود. راستش من از اون کسایی بودم که تا قبل از 98 همیشه و هر روز سایتتون رو چک میکردم. والپیپرها میشد بکگراند لپ تاپم و …
از اون سال ولی انگار همه چیز تغییر کرد.
بعد از اون دیگه نیومدم سراغتون تا وقتی که اومدم و دیدم نیستین. یعنی مثل سابق نیسیتین. دو سه باری چک کردم و خبری نبود.
الان که سایت رو باز کردم و پست ها رو دیدم که درست عین همون سال هاست خیلی خوشحال شدم. حالم خوب نبود و این شد یه نشونه. درسته که انگار دیگه نمیشه آدم رنگی بود. اما شاید بشه ادامه داد فقط، یه ذره بهتر با همراهی هم…