خانم لِئا بایسکی، بنیانگذار کمپانی “تسک ربیت“، توانست در سال میلادی گذشته حدود ۱۷.۸ میلیون به تأمین مالی این شرکت اضافه کند. وی اکنون به گسترش بیشتر دامنه فعالیت تسک ربیت در ایالاتمتحده و دیگر نقاط دنیا میاندیشد. در ادامه میتوانید بخشی از گفتوگویی که مدتی پیش با وی انجام شده است، مشاهده کنید.
ائا بایسکی درباره کمپانی خود میگوید:
“تسک ربیت“، یک بازار آنلاین است که در آن، مردم میتوانند برای انجام کارهای کوچک و خدمات مورد نیازشان، افرادی را در همسایگی خود پیدا کنند. مثلاً اگر سرتان شلوغ باشد و بخواهید که فردی اجناسی را از سوپرمارکت خریداری کند و به شما تحویل دهد یا اینکه لباسی را از خشکشویی برایتان تحویل بگیرد، میتوانید پُستی را با این مضمون در سایت بگذارید و مبلغ پرداختی را مشخص کنید. سپس ما شما را به صدها پیک و فرد جویای کار، که در اطراف موقعیت فعلیتان باشند، معرفی میکنیم.
به گفته سایت، این افراد در محیط وبسایت از هویت واقعی استفاده میکنند و از نظر سوءپیشینه مورد بررسی قرار میگیرند.
وی ادامه میدهد: زمانی که در فوریه ۲۰۰۸ ایده راهاندازی این سایت به ذهنم رسید، فیـسبوک بسیار محبوب بود، تویـیتر در مراحل آغازین پیشرفت و همهگیر شدن به سر میبرد و پلتفرمهای مبتنی بر مکان (Location-based)، مانند Foursquare و Gowalla، هنوز از توان و کشش چندانی برخوردار نبودند. من در آن زمان به دنبال پاسخ این پرسش بودم که چگونه میتوان روابط اجتماعی، موقعیت و دستگاههای موبایل را در کنار هم قرار داد و از آنها برای ساخت زیربنای اصلی یک شبکه خدماتی (Service Networking) استفاده کرد. میدانستم که میتوانم این ایده را به واقعیت تبدیل کنم و وبسایت موردنیاز برای این کار را طراحی و آماده کنم. من، بهعنوان یک مهندس، ابزارها و منابع مورد نیاز را برای انجام این کار در اختیار داشتم و به خودم گفتم «میدونی میخوام چهکار کنم؟ من این ایده رو عملی میکنم و منتظر میشم تا ببینم مردم از اون خوششون میاد یا نه و اینکه میخوان از این سرویس استفاده کنن؟ بعد از اون، کار اصلی رو شروع میکنیم.» و میتوان گفت که کار از همانجا آغاز شد.
او به هراسهایش از ریسک اجرای یک ایده بکر میگوید و توضیح میدهد: من و همسرم کوین نگاهی به وضع مالیمان انداختیم. ما منزلی در بوستون داشتیم و به این فکر میکردیم که: «خب، ما حدود شش ماه فرصت داریم که فکری به حال این کمپانی بکنیم، در غیر اینصورت باید برای کسب درآمد به سر کارمان برگردیم». هر روز از خودم میپرسیدم: «از پس این کار برمیآییم یا اینکه شکست میخوریم؟ آیا مجبور میشوم به سر کارم برگردم؟ آخرش چه میشود؟». در همین زمان بود که بخت به من روی آورد و توانستم در بوستون با دو سرمایهگذار، آشنا شوم. آنها ۱۵۰ هزار دلار بر روی پروژه سرمایهگذاری کردند. اولین مراحل تأمین مالی صرف مدلسازی پروژه در دو شهر شد. پس از آنکه طرح را بهخوبی متوجه شدیم، کارهای عملیاتی را انجام دادیم. بخش خدمات مشتریان را راهاندازی کردیم و تلاش کردیم تا ثابت کنیم که گرچه بهسرعت کار میکنیم و با سرعت بالایی در حال رشد و ترقی هستیم، ولی دقیقاً میدانیم که چهکار میکنیم.
این واقعاً لذتبخش بود که میدیدیم در عرض ۱۲ ماه گذشته، چه پیشرفتی کردهایم. بیست ماه پیش، ما تنها یک گروه هفتنفره بودیم و حالا ۴۷ نفر در گروهمان حضور دارند. وقتی که با چنین سرعتی پیشرفت میکنید، به نظر نمیرسد که سرعتتان مقداری زیاد باشد؟ آیا با این سرعت رشد، چیزهایی مانند روابط سازمانی و فرآیندهای کاری را فدا خواهید کرد؟ چیزی که دائماً نظارهگر آن بودهام، سرعت بالای کار بوده است. حتی در زمانی که تنها خودم بودم که به مهندسی سایت میپرداختم، با سرعتی که انگشتانم میتوانستند تایپ کنند، کار میکردم تا امکانات و قابلیتهای جدیدی را به نتیجه نهایی اضافه کنم.
البته کدهای نوشته شده همیشه بهترین کیفیت و بالاترین انعطاف را نداشتند و برای زیربنای کار، بهترین انتخاب نبودند. به همین دلیل بود که با گسترش دادن گروه، افراد واقعاً متخصصی را استخدام کردیم. یکی از آنها برایان لئونارد بود که برای مدت ۵ سال در IBM با او کار میکردم. او اولین کارمند تماموقتی بود که به شرکت آوردم. بخش مهندسی را به او سپردم و از او خواستم که سایت را تقریباً از نو طراحی کند و سیستم انعطافپذیرتری را آماده سازد.
ما همواره در جستجوی راههایی هستیم که بتوانیم بازدهی را بالا ببریم و به کشش و سرعت بیشتری دست پیدا کنیم. ما اکنون آمادهایم که کارمان را در مقیاس جهانی عرضه کنیم. بنابراین نهتنها به دنبال افزایش دامنه کاریمان در شهرهای ایالاتمتحده، بلکه در جستجوی شهرهایی در دیگر نقاط دنیا نیز هستیم. درواقع کاری که درصدد انجام آن هستیم، معرفی یک بازار کار در سطح جهانی است. ما از سرمایههای جدید خود برای دستیابی به این هدف استفاده خواهیم کرد.
امید مطوری
۷ شهریور ۱۳۹۱
واقعا اگه آدم تصمیمش برای انجام کاری جدی باشه; حتی اگه ایدش ایده کامل یا درستی نباشه بلاخره درست میشه و شاید به بهترین حالت اجرا بشه
نگار یعقوبی
۷ شهریور ۱۳۹۱
موافقم زیاد!
سامان
۱۰ شهریور ۱۳۹۱
عالی بود
مینو صادقی
۲۰ شهریور ۱۳۹۱
واقعا تاثیر گذار بود